هنوز حرارت کلامش از وجودم زبانه میکشد.
گفت: ای جوان! شنیده ام که عاشقی/
گفتم: آری ای بزرگوار! /
اگر خدا کند قبول/
گفت: عشق را در این زمانه خوب می خرند! /
به چیزکی، به میزکی ! /
عشق را /
به بلخ یا دمشق /
می توان فروخت! /
می توان به آب و نان رسید! /
ناگهان تنور غیرتم زبانه ای کشید /
سوختم/
آن چنان که دود از نهاد من بلند شد!/
سنگ نعره بر سرش زدم/
زخم می خورم! /
درد می کشم! /
من به نرخ روز تازیانه می خورم! /
من به نرخ روز سهم خویش را از این تورم و ورم گرفته ام ولی /
من به نرخ روز زندگی نمی کنم! /
من خدای را به نرخ روز بندگی نمی کنم! /
من به نرخ روز /
نان که هیچ /
آب هم نمی خورم! /
هم چنان که ماه هاشمی تبار من نخورد /
در کویر کربلا /
در بلوغ تشنگی /
در کنار رودخانه فرات.
#شاعر: قادر طهماسبی(فرید)
از کتاب "پری شدگان"
فرهنگسرای اسوه: روز تجلیل از جناب قادر طهماسبی شاعر قصیده های جاودان " کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود" "سبکبالان خرامیدند و رفتند"
نکاتی درباره فیلم مستند ترال در گفتگو با خبر گزاری فارس
رویداد: دیدار با شاعر حماسههای عدالتخواهانه دوران جوانی ام!
روز ,نرخ ,نمی ,خورم ,کربلا , ,نرخ روز ,به نرخ ,من به ,قادر طهماسبی ,کربلا در
درباره این سایت